شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیت الله آمد
با جلوه ی سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد
شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیت الله آمد
با جلوه ی سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد
نبض هستی لرزه بر رگهای کوه نور زد
باغبان انبیاء گل نغمهای مسرور زد
چشم کوههای دگر پیش حرا تاریک بود
چشم خورشیدی او علت بر این مشهور زد
بسکه شیرین بود وصل یار در غار حرا
صد ملک با بالهای سر درش را تور زد
هم نبوت را به دست آورد و هم ختم الرسل
فکر را از نو بنا کرد و دم از معمور زد
با چنین والا مقامی چشمها را خیره کرد
تیرها بر دیدگان دشمنان کور زد
دیگر از حرف یتیمی و شبانی نیست حرف
سیلی سنگین بعثت بر رخِ مغرور زد
دست شیطان را ببست و شاهکاری را گشود
گفت اسلام و همه ابلیسیان را دور کرد
مردی که نام دیگر او «آفتاب» است
بین غل و زنجیر هم عالی جناب است
حبل المتین ماست یک تار عبایش
این مرد از نسل شریف بوتراب است
هنگام طی الارض و معراجش یقیناً ...
... روح الامین در محضرش پا در رکاب است
پیداست از باب الحوائج بودن او
هر کس از او چیزی بخواهد مستجاب است
با یک سؤالش بشر حافی زیر و رو شد
هر کس به پای او بیفتد کامیاب است
بدکاره ای را زود سجّاده نشین کرد
اعجاز او بالاتر از حدّ نصاب است
چیز کمی که نیست ... آقا چارده سال
زیر شکنجه ، کنج زندان در عذاب است
نامرد ، زندان بان ، یهودی زاده ی شوم
دست و سر و پاهای آقا را چرا بست ؟!
با ناسزا باب زدن را باز کرده
این بد دهان بی حیا ذاتش خراب است
از حیدر و زهرای اطهر کینه دارد
هر صبح و شب دنبال تسویه حساب است
از بس که گلبرگ تن آقا خمیده
زندان تاریکش پر از عطر گلاب است
زخمی که در زیر گلوی او شکفته
یادآور زخم و غم طفل رباب است
با این غل و زنجیر و لب های ترک دار
تنها به یاد زینب و بزم شراب است
چوب یزید و گریه ی اطفال ای وای
حرف کنیزی و زبانم لال ای وای
از ابتدای صبح ازل مقتدا علیست
تا انتهای شام ابد رهنما علیست
حبل المتین محکم و برهان قاطع است
لوح و قلم علیست قدر تا قضا علیست
دریای عشق و موج بلا...ما مسافریم
ساحل علی و کشتی علی ناخدا علیست
جاری ترین ترانه ایمان و آبرو
شبگرد دلشکسته درد آشنا علیست
از خود به خود بیا زعلی تا خدا برس
نور خدا و آینه حق نما علیست
بغضش چو دوزخ است و بهشت است مهر او
سکان عرش و چشمه اب بقا علیست
روح عبادت است و بلندای معرفت
سرمایه قبولی طاعات ما علیست
رکن نماز و روزه و خمس و زکات ماست
حج و طواف و مروه و سعی و صفا علیست
رودی که در غدیر خروشنده شد به عشق
از دستهای تب زده مصطفی علیست
خاک درش چو سرمه به چشمان(مدعی)
ورد زبان کون و مکان ذکر یا علی است
صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد
به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
زفکر تفرقه باز آن تاشوی مجموع
به حکم آنکه جو شد اهرمن، سروش آمد
ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که باده زبان خموش آمد
چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
زخانقاه به میخانه می رود حافظ
مگر زمستی زهد ریا به هوش امد
عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من
پنجمین خورشید تا گل کرد در شب های من
آیه ای نازل شد از سمت بلوغ آسمان
روشنی پاشید بر آیینه ی سیمای من
فصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق
جلوه گر شد از مدینه، ماه من، مولای من
عصمتی روشن تبسّم کرد بر روی زمین
حضرت حق گفت: «او نوری ست با امضای من»
وارث بوی بهشت است و خِرَد میراث اوست
سیب شیرینی ست او از شاخه ی طوبای من
قاف غیرت، بحر حیرت، کهکشان حکمت ست
باقر نور است، بشنو از لبش آوای من
فصل لبخند گل پنجم، امام باقرست
پنجمین خورشید، زد لبخند بر دنیای من
تشنه ی یک جلوه از خورشید سیمای توأم
ای طلوع پنجمین! ای حجّت فردای من
رضا اسماعیلی
ای جلوه گاه رحمت یزدان خوش آمدی
ای فیض بخش عالم امکان خوش آمدی
میلاد تو، طلیعه زیبای خلقت است
اینک به جمع خاک نشینان خوش آمدی
یزدان زخلقت تو به عالم دمید جان
ای مظهر عنایت رحمان خوش آمدی
زهرایی وبتولی وریحانه رسول
ای برترین زجمله نسوان خوش آمدی
باحسن سرمدی به گلستان احمدی
ای نازنین شکوفه قرآن خوش آمدی
درمدح یک عطای تو آیات هل اتی
ای مادح تو حضرت سبحان خوش آمدی
ام ابی و مادر سبطین و زینبین
رکن علی عالی عمران خوش آمدی
زهرا ،رضیه ،راضیه ،مرضیه ،فاطمه
اسماء تو به شاءن تو برهان خوش آمدی
فرمود مصطفی به تو جانم فدای تو
ای جان ماسوا به تو قربان خوش آمدی
شهر مدینه بوی خوش کربلا گرفت
ای مادر تبار شهیدان خوش آمدی
مهرتو راه توشه قبر و قیامت است
با مژده شفاعت و غفران خوش آمدی
کوثر توئی وحضرت مهدی زنسل توست
ای چشمه سار خیر فراوان خوش آمدی
طبع «حسان» زمدح کمال تو عاجز است
ای جلوه گاه رحمت یزدان خوش آمدی
تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد
مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُرد
آرزوهــا را عـلــی در خــــاک کـــرد
خـاک هــم گـویی گــریبـان چاک کرد
زد صــدا: ای خــاک، جـانـانــم بگیــر
تــن نـمـانــده هیـچ از او، جـانـــم بگیر
نــاگــهـان بـر یــاری دســــت خــــــدا
دسـتــی آمـد، همچو دست مصـطـفــی
گـوهــرش را از صــدف، دریا گرفت
احـمــــد از دامـاد خـود، زهــرا گرفت
گـفـتـش ای تـاج ســر خیــل رُسُــــــــل
وی بَــر تـــو خُــرد، یکسر جزء و کل
از مــن ایــن آزرده جـانـــت را بـگـیـر
بـازگــردانــدم، امـانــت را بـگیــــــــــر
بــار دیــگر، هـدیـه ی داور بـگـیــــــــر
کــوثـــرت از سـاقــــی کـوثــــــــر بگیر
مــی کِـشــد خجلــت عـلــی از محضـرت
یــاس دادی، می دهد نیلوفــرت
علی انسانی
سرِ هر کوچه و بلوار، کتاب
در بیابان و چمن زار، کتاب
کنج هر کافه نشستم دیدم
دست دلداده و دلدار، کتاب
گوشی و تبلت و لپ تاپ که نه
همه را کرده گرفتار، کتاب
زرگری جای جواهر آلات
رفته آورده دو خروار کتاب
چاپ و تیراژ و فروشش بالا
باعثِ رونق بازار، کتاب
صحبت از توسعه ی فرهنگی ست
شده سر لوحه ی هر کار، کتاب
پیتزا رو به فراموش شدن
مانده با سیلِ خریدار، کتاب
ارسلان گریه کنان می خواهد
جای پیراهن و شلوار، کتاب
همسری در عوضِ مهریه اش
خواست با خواهش و اصرار، کتاب
دکه داران محل آوردند
جای نوشابه و سیگار، کتاب
دزد، ده بار به مالم زده است
رفته برداشته هر بار، کتاب
ناشری پول شماران می گفت
متحول شده انگار کتاب
شاعران پورشه و ویلا دارند
شده با اهل قلم، یار کتاب
پدرم جای دو هکتار زمین
کاشکی داشت دو هکتار کتاب
مصطفی مشایخی
از خون سرخ بهمن سرسبز شد بهاران
اندیشه باور شد، در امتداد باران
بر صخرههای همّت جوشیده خون غیرت
بانگ سرود و وحدت آید زچشمه ساران
و الفجر بهمن آمد، فصل شکفتن آمد
بر پهندشت باور، خالی است جای یاران
دهه فجر مبارک
روز 24 آبان ماه هر سال در تقویم ایران به عنوان روز کتاب ، کتابخوانی و کتابدار نام گذاری شده است . علت نام گذاری این روز در تقویم به خاطر ارزش والای کتابخوانی و رشد فرهنگ کتابخوانی در جامعه است
کتاب، محصول تجربه های بشری و خلاقیت های ذهنی و آموخته های دراز مدت انسان است. سهم کتاب در انتقال دانش ها گاهی به مراتب بیشتر و فراتر از دیگر ابزار آموزشی است. پدید آوردن آثار علمی و فرهنگ مکتوب از توصیه های مهم اولیای دین است و به گسترش دانش کمک می کند و به عنوان یک میراث فرهنگی برای نسل های آینده ماندگار می شود. امام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر فرمودند: «دانش خود را بنویس و آن را در میان برادرانت منتشر ساز».
در 31 شهریور 1359 رژیم بعثی عراق با تصمیم و طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد. صدام حسین رییس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربینهای تلویزیون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، آغاز تجاوز رژیم بعثی به خاک ایران را اعلام کرد.