
یادمان باشد ولــایــــــــت یادگار فاطمه است
هر که مولایش علی شد از تبار فاطمه است
یادمان باشد فداییّ علی مرتضی
بازوی بشکسته و چشمان زار فاطمه است
یادمان باشد که آثار حمایت از علی
روی چشمان کبود و اشک بار فاطمه است
یادمان باشد که سیلی زد عدو بر روی او
بیت الاحزان شاهد چشمان تار فاطمه است
یادمان باشد که پیغمبر سفارش کرده بود
در میان عرش حتی بی قرار فاطمه است
آن که سیلی زد بر او گوش فلک را پاره کرد
هستی از روز ازل دور مدار فاطمه است
جمله ی لولاک را در وصف او فرموده اند
چرخش چرخ فلک از اعتبار فاطمه است
مانده ام در مدح او زیرا که مداحش خداست
خلق ارباب دوعالم شاهکار فاطمه است
از برای فاطمه در عرش اگر باشد حرم
حضرت جبریل شاید کفشدار فاطمه است
یادمان باشد که قلب عاشقان مرتضی
تا قیام حضرت حجت مزار فاطمه است
- در بیستم جمادى الثانى سال دوم بعثت، از صلب پیامبر اکرم- صلى الله علیه و آله و سلم- و از رحم پاک و مطهر خدیجه، دخترى پا به عرصه وجود نهاد، دخترى که همتاى على (ع)، سرمنشأ و ریشه سلسله امامت و ولایت، و الگوى تمامى مؤمنین و موحدین است........
در
یکى از ملاقاتها که بین پیامبر و جبرئیل صورت گرفت، امین وحى الهى عرض
کرد: اى محمد! خداوند على اعلى به تو سلام مىرساند و امر مى نماید که چهل
روز از خدیجه دورى کنى! آن حضرت 40 روز به خانه خدیجه نرفت .
روزها را
روزه گرفت و شبها را به عبادت حق تعالى مشغول بود و در این مدت، در خانه
فاطمه بنت اسد به سر مىبرد و هر شب، هنگام افطار، به على (ع) امر
مىفرمودند در خانه را باز کنند تا هر که مىخواهد داخل شود و از غذاى حضرت
تناول کند .
پس
از گذشتن مدت مقرر، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند على اعلى سلام
مىرساند و مىفرماید: براى تحفه و کرامت من آماده باش! آنگاه میکائیل طبقى
از میوههاى بهشتى را فرود آورد .
در آن شب، پیامبر (ص) به على (ع) فرمود تا در منزل را ببندند؛ زیرا خوردن این غذا بر غیر نبى خاتم (ص) روا نبود .
آنگاه پیامبر از آن غذا و آب تناول فرمودند و در آن شب، نطفه بهترین زنان جهان منعقد شد .
چون زمان ولادت فرا رسید و خدیجه درد زاییدن را احساس کرد، از زنان قریش و بنى هاشم، کسانى را طلبید تا به کمک او بیایند .
اما
آنان که مىدیدند ثروتمندترین زن مکه، بلکه حجاز، به ازدواج فقیرترین مرد،
آن هم مردى که سنتها را در هم مىشکند درآمده است، از او دورى کردند و
پیغام دادند: تو به سخنان ما توجهى نکردى و همسر یتیم ابوطالب شدى که هیچ
ثروتى ندارد؛ ما را با تو کارى نیست! خدیجه غمگین و افسرده شد! اما طولى
نکشید که چهار زن داخل خانه شدند .
خدیجه ترسید، ولى یکى از آن زنان او را به آرامش دعوت کرد و گفت: نترس که ما فرستادگان خداوند هستیم و براى کمک به تو آمدهایم .
من، ساره همسر ابراهیم هستم .
این، آسیه دختر مزاحم و رفیق تو در بهشت است .
این یکى مریم، دختر عمران و آن دیگرى کلثوم، دختر موسى بن عمران است .
آنگاه یکى سمت راست، دیگرى سمت چپ، سومى مقابل خدیجه و چهارمى بالاى سر ایشان نشست و با کمک آنان، نوزاد متولد شد .
یکى از آنان نوزاد را با آب بهشتى شست و در جامهاى پیچید و او را به سخن درآورد .
نوزاد
به اذن خداوند به سخن درآمد و گفت: أشهد أن لا إله إلا الله و أن أبى رسول
الله سیّد الأنبیاء و أن بعلى سیّد الأوصیاء و ولدى سادة الأسباط: گواهى
مىدهم که هیچ معبودى غیر از خداوند نیست و پدرم، رسول خدا و سرور پیامبران
است و شوهرم سرور اوصیا و جانشینان پیامبران و فرزندانم سرور فرزندان
هستند .
از
امام صادق- علیه السلام- روایت شده است که فاطمه زهرا (س) نزد حق تعالى نه
نام دارد: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه، و
زهرا .
آن حضرت در خانه نبوت و رسالت رشد و نمو کرد، از شیر طهارت نوشید
و دست و بازوى پدر بزرگوار خود گردید تا جایى که به واسطه شدت غمخوارى او
براى پدر، به ایشان لقب ام ابیها دادند، یعنى مادر پدرش .
پیامبر اکرم- صلى الله علیه وآله- هم با گفتار و هم با عمل مراتب فضل و کمال دختر خود را به مردم نشان مىدادند .
هرگاه
از سفرى برمىگشتند، ابتدا به منزل فاطمه زهرا- علیهما السلام- وارد
مىشدند و مدتى مىنشستند، سپس به منزل خود مراجعت مىنمودند .
روایاتى
که در فضل آن حضرت نقل شده است، (چه در کتب اهل سنت و چه کتب امامیه)
بسیار زیاد است، از جمله اینکه فرمودند: فاطمة بضعة منى؛ یؤذینى ما آذاها و
یریبنى ما أرابها: فاطمه پاره تن من است؛ هر که سبب آزار او شود، مرا
آزرده و هر که به او بدى رساند، به من بدى رسانده است .
و
فرمودند: یا فاطمة! إن الله یغضب لغضبک و یرضى لرضاک: فاطمه جان! خداوند
به خاطر خشم تو، خشمگین مىشود و به خاطر خشنودى تو، خشنود مىگردد .
همچنین
در فضیلت آن حضرت، آیاتى نیز نازل شده است که مرحوم سید عبدالحسین
شرفالدین آن آیات را در کتاب خود، موسوم به الکلمة الغرّاء فى تفصیل
الزهراء (ع) آورده است .
حضرت فاطمه زهرا (س) بنا به روایتى در اول ذى حجه سال دوم هجرى با امیر مؤمنان، على (ع) ازدواج کردند .
گرچه
افراد دیگرى نیز خواستار این ازدواج بودند، ولى پیامبر (ص) در این باره
منتظر وحى الهى بودند و سرانجام به اذن پروردگار، دختر خود را به نکاح على
(ع) درآوردند .
حاصل این وصلت فرخنده، دو فرزند پسر یعنى امام حسن مجتبى
و امام حسین- علیهما السلام- و دو دختر به نامهاى زینب- سلام الله علیها- و
ام کلثوم است .
نسل ائمه نیز از امام حسین- علیه السلام- به وجود آمدند .
زندگانى خانوادگى حضرت، با کمال توافق و مهربانى توأم بود .
کار بیرون از منزل به عهده على (ع) و کار داخل منزل به عهده حضرت زهرا (س) بود .
پس از مدتى فضه را نیز به عنوان خدمتکار به جمع خود پذیرفتند و کارهاى خانه بین آن دو نفر تقسیم شد .
بنا
به سفارش پیامبر (ص)، حضرت زهرا (س) هیچگاه در خانه، از شوهر خود تقاضایى
نکردند و همواره در سختیها و ناملایمات صبر و بردبارى پیشه مىکردند و
هرگز از سختیهاى زندگى گله و شکایتى ابراز نداشتند .
بهیقین مىتوان گفت یکى از برجستهترین صحنههاى زندگى سیاسى - اجتماعى آن حضرت، دفاع از حریم امامت و ولایت بود .
پس
از رحلت پیامبر (ص) عدهاى در محلى بنام سقیفه اجتماع کردند و ادعا کردند
پیامبر رحلت کرد و براى پس از خود جانشینى باقى نگذاشت؛ لذا با ابوبکر بیعت
کردند .
مهمترین مانع بر سر راه تحکیم امر بیعت، این بود که این مسأله
مورد موافقت اهل بیت- علیهم السلام- نبود؛ لذا به پیشنهاد عمر بن خطاب،
قنفذ را (که مردى خشن بود) به خانه على (ع) فرستادند تا از ایشان بیعت
بگیرد؛ ولى آن حضرت خواسته آنان را اجابت نکرده، از منزل خارج نشدند .
عمر دستور داد تا قنفذ بدون اجازه داخل منزل شود؛ ولى این بار فاطمه زهرا (س) مانع شدند .
سپس عمر خود به منزل آمد .
بین او و فاطمه زهرا (س) سخنانى رد و بدل شد .
به دستور وى، پشت در خانه هیزم جمع کردند و تهدید کرد که اگر على (ع) خارج نشود، خانه را آتش خواهد زد .
پس از گفت و گوهایى که صورت گرفت، در خانه را آتش زده، به زور وارد شدند و حضرت على (ع) را به مسجد بردند .
بنا
به نقل مورخین، در این واقعه چون در خانه را به زور باز کردند، حضرت زهرا-
سلام الله علیهما- بین در و دیوار قرار گرفته، بسختى مجروح شدند و فرزندى
که در شکم داشتند سقط شد و قنفذ نیز ضربهاى سخت به بازوى حضرت وارد آورد .
غصب فدک
-- از دیگر صحنههاى مربوط به زندگى آن حضرت، مسأله غصب فدک بود .
در اوایل سال هفتم هجرى، سپاه اسلام به طرف قلعههاى خیبر که در تصرف یهودیان بود حرکت کردند و قلعهها را فتح نمودند .
اهالى
یکى از قلعهها از در مصالحه برآمده و قریه فدک را که شامل زمینهایى
حاصلخیز بود به پیامبر بخشیدند و جنگ پس از 25 روز پایان یافت .
پس از آن، جبرئیل این آیه را نازل کرد: و آت ذا القربى حقّه و المسکین و ابن السّبیل .
.
:
به خویشاوندان او حقشان را بده همچنین به مسکین و در راه ماندگان (سوره
اسراء، آیه 26( پیامبر از جبرئیل پرسیدند: ذا القربى کیست؟ پاسخ داد: ذا
القربى فاطمه است و حق او فدک است .
لذا رسول اکرم (ص) فدک را به فاطمه (س) بخشید .
از سال هفتم تا یازدهم هجرى این اراضى تحت تسلط ایشان بود و درآمد سرشار آن، بین فقرا تقسیم مىشد .
پس
از روى کار آمدن ابوبکر، حکومت با کمبود بودجه مواجه شد، زیرا عدهاى از
پرداخت زکات خوددارى مىکردند و از طرفى درآمد فراوان فدک که به فقرا
مىرسید، مىتوانست قلوب عامه را به سمت دیگرى سوق دهد .
لذا حکومت، فدک را به تصرف درآورد و به دستور ابوبکر، کارمندان منصوب از طرف حضرت زهرا (س) از آنجا اخراج شدند .
حضرت به این عمل اعتراض کردند .
ابوبکر پاسخ داد: من از پیامبر شنیدم که فرمود: نحن معاشر الأنبیاء لا نورث: ما پیامبران براى کسى میراث باقى نمىگذاریم .
این،
در حالى بود که همگان مىدانستند که فدک از طریق ارث به حضرت زهرا نرسیده
بود؛ بلکه پیامبر (ص) آن را در زمان حیات خود به دختر خود بخشیده بودند .
پس از این پاسخ، حضرت با دلى پرسوز و در میان گروهى از زنان بنى هاشم به مسجد آمده، پشت پرده نشستند و بشدت گریستند .
پس از لختى درنگ خطبهاى مفصل ایراد کردند که در کتب روایى آمده است .
در
آن خطبه پس از حمد و ثناى الهى و درود بر پیامبر (ص) و بیان ثمرات و
حکمتهایى که بر جعل احکام اسلام مترتب شده است، به بیان وقایع پس از رحلت
پیامبر (ص) پرداخته، خطاب به ابوبکر فرمودند: اى پسر قحافه! آیا در کتاب
خدا نوشته است که تو از پدرت ارث ببرى، ولى من ارث نبرم؟ چه افتراى بزرگى!
آیا عمدا عمل به کتاب خدا را ترک کردید و آن را پشت سر انداختید؟ مگر قرآن
نمىگوید: و ورث سلیمان داود: سلیمان از داود ارث برد و آنجا که داستان
زکریا را نقل مىکند، مگر سخن زکریا را نقل نمىکند که عرض کرد: هب لى من
لدنک ولیّا یرثنى و یرث من آل یعقوب: پروردگارا به من ولیى از جانب خودت
عطا کن که از من و از آل یعقوب ارث ببرد؟ و مگر نمىفرماید: بعضى از
خویشاوندان (در ارث بردن) نسبت به بعضى دیگر در کتاب خدا اولویت دارند؟ و
مگر نمىفرماید: خداوند شما را در مورد فرزندان سفارش مىکند که هر پسرى،
دو برابر دختر ارث مىبرد؟ و مگر نمىفرماید: اگر کسى مالى از خود به جاى
گذاشت، لازم است که براى پدر و مادر و خویشاوندانش به نیکى وصیت کند؛ این
حق لازمى است که بر عهده پرهیزکاران است؟ شما خیال مىکنید که من از پدرم
ارث نمىبرم؟ آیا پدرم از این آیات استثنا شده است و این آیات تنها مخصوص
شماست؟ یا اینکه مىگویید اهل دو ملت (و دو آیین) از یکدیگر ارث نمىبرند .
مگر
من و پدرم از یک ملت نیستیم؟ آیا شما خیال مىکنید به عموم و خصوص قرآن از
پدر و پسر عمویم داناترید؟ اکنون شتر فدک را با افسار و جهازش بگیر که روز
قیامت خود را خواهى دید و خداوند حاکم خوبى است .
.
.
آنگاه ابوبکر برخاست و گفت: .
.
.
تو
اى بهترین زنان و اى دختر بهترین پیامبران، در گفتارت صادق و در عقل و
خردت بر همه برترى دارى؛ کسى حق تو را از تو نمىگیرد و تو را به دروغ نسبت
نمىدهد .
به خدا قسم، من از رأى رسول خدا عدول نکردم و جز به فرمان او عمل نمىکنم؛ پیشواى یک ملت هرگز به مردمش دروغ نمىگوید .
من
خدا را به گواهى مىگیرم - و گواهى او کافى است - که از رسول خدا- صلى
الله علیه و آله و سلم- شنیدم که مىفرمود: ما پیامبران طلا و نقره و خانه و
زمین به ارث نمىگذاریم، میراث ما کتاب و حکمت و دانش و نبوت است و رزق و
دارایى ما متعلق به ولى امر و حاکم پس از ماست، تا هر حکمى که خواست در
مورد آن بکند .
ما آنچه را که تو مطالبه مىکنى، براى خرید اسب و سلاح
مصرف کردیم تا مسلمین با آن بجنگند و با کفار جهاد کنند و با بدکاران و
گردنکشان مبارزه کنند و این، به اجماع مسلمین است و همه این کار را قبول
دارند .
حضرت مجددا به آیه یرثنى و یرث من آل یعقوب استناد
کردند تا بفهمانند که روایت نقل شده از جانب ابوبکر، مخالف نص صریح قرآن
است و مردود مىباشد .
آنگاه مردم را بخاطر سکوتشان نکوهش کرده، با ناراحتى مجلس را ترک کردند .
پس از مراجعت به منزل، على (ع) ایشان را به صبر، آرامش دعوت نمودند .
در کتب روایى آمده است که فاطمه زهرا (س) تا آخر عمر با ابوبکر تکلم نکرد و از او خشمگین بود .
در
مورد وفات فاطمه زهرا (س)، در تاریخ آمده است که حضرت به اسماء بنت عمیس
دستور دادند تا آب حاضر کنند؛ سپس وضو ساخته، خود را خوشبو نمودند و
جامههاى نو پوشیدند و مقدارى از کافور بهشتى را که جبرئیل در زمان حیات
پدرشان، آورده بود بالاى سر خود گذاشتند؛ آنگاه پاهاى خود را به طرف قبله
دراز کردند و به هیئت محتزر خوابیدند، پارچهاى روى خود کشیدند و در همان
حال به رحمت ایزدى پیوستند .
بنا به وصیت آن حضرت، هیچ یک از کسانى که
در غصب حق ایشان شرکت داشتند و یا به آن راضى بودند، در مراسم نماز و دفن
ایشان حاضر نشدند و پیکر مطهرشان شبانه و بطور مخفى دفن شد و براى آنکه
نتوانند قبر ایشان را بیابند، چند قبر ساختند تا امر مشتبه بماند؛ لذا هنوز
نیز قبر آن حضرت مخفى است .
این احتمال وجود دارد که آن حضرت در
قبرستان بقیع، یا در مسجد پیامبر، (بین قبر آن حضرت و منبر ایشان) و یا در
خانه خودشان مدفون شده باشند .
وقتى امیر مؤمنان، على- علیه السلام-
همسر خود را دفن کردند، فرمودند: السّلام علیک یا رسول الله عنّى و عن
ابنتک النّازلة فى جوارک و السّریعة اللّحاق بک! (الخ): سلام بر تو اى رسول
خدا .
از جانب خود و از جانب دخترت که در جوار تو آرمیده .
و چه زود
به تو ملحق شد! یا رسول الله! در غم از دست دادن دختر برگزیدهات صبرم کم و
طاقتم تمام شد، ولى پس از مصیبت از دست دادن تو، هر مصیبتى قابل تحمل
مىشود! من سرت را در لحد قبرت قرار دادم و بین گردن و سینهام بودى که جان
از بدنت خارج شد؛ إنّا لله و إنّا إلیه راجعون! دخترت امانتى بود که باز
پس گرفته شد و گروگانى بود که به صاحبش برگردانده شد؛ اما اندوهم را پایانى
نخواهد بود و شبهاى من به بیدارى خواهد گذشت تا زمان مرگم فرا رسد و خدا
مرا در سرایى که تو در آنجا هستى مقیم گرداند .
بزودى دخترت به تو خبر
خواهد داد که چگونه امتت دست به دست هم دادند و بر او ستم کردند؛ پس ماجرا
را بطور کامل از او بپرس و جریان را از او جویا شو! .
(نهج البلاغه فیضالاسلام، کلام 193( در تاریخ وفات آن بانو اختلاف است .
مشهورترین اقوال آن است که ایشان پس از 75 روز، یا 95 روز از رحلت پیامبر- صلوات الله علیه و آله وسلم- دار فانى را وداع گفتند .
شبهاتی که در مورد فاطمیه وجود دارد :
1-با وجود علی (ع) در درون منزل، چرا خود امام علی (ع) براى بازکردن در نرفت؟
-
آن چه که از برخى از روایات استفاده مىشود: حضرت فاطمه سلام الله علیها
نزدیک در ورودى منزل نشسته بود و با دیدن عمر و همراهان وى، در را به روى
آنان بست.
مرحوم عیاشى در تفسیر، شیخ مفید در الإختصاص و... نوشتهاند:.........
عمر
گفت: برخیزید تا پیش او (علی) برویم، پس ابوبکر، عمر، عثمان، خالد بن
ولید، مغیرة بن شعبة، ابوعبید جراح، سالم مولى ابوحذیفة، قنفذ و من به
همراه او راه افتادیم، چون نزدیک خانه رسیدیم، فاطمه آنان را دید و لذا در
را بست و شک نداشت که بدون اجازه وارد نخواهند شد، عمر در را با لگد شکست،
سپس وارد خانه شدند و علی را بیرون آوردند در حالى که به خاطر این پیروزى
الله اکبر مىگفتند.
- حضرت صدیقه شکى نداشت که جمعیت بدون اذن داخل منزل نخواهند شد؛ چون نص قرآن است که بدون اجازه وارد خانه کسى نشوید:
یَأَیهَُّا
الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُیُوتًا غَیرَْ بُیُوتِکُمْ حَتىَ
تَسْتَأْنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلىَ أَهْلِهَا ذَالِکُمْ خَیرٌْ لَّکُمْ
لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ.
و از طرفى خانه انبیاء احترام ویژه اى دارد که کسى حق ورود بدون اجازه ندارد:
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لاتَدْخُلُواْ بُیُوتَ النَّبِىِّ إِلا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ. الأحزاب /53.
اى افرادى که ایمان آورده اید! در خانه هاى پیامبر داخل نشوید مگر به شما داده شود.
- شکى نیست که خانه حضرت صدیقه طاهره خانه پیغمبر محسوب مىشود همانطورى که در تفاسیر متعدد اهل سنت ذیل آیه شریفه:
فِى بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُو یُسَبِّحُ لَهُو فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْأَصَالِ. النور/36.
در
خانه هایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در
آنها یاد شود. در آن [خانه] ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش مىکنند.
- افزون بر این تصور این بود که با توجه به موقعیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و احترام رسول اکرم صلى الله علیه وآله مردم با دیدن حضرت صدیقه خجالت بکشند و متعرض نشوند همچنان که عدّهاى با شنیدن صداى حضرت صدیقه برگشتند.
نتیجه
اولاً: صدیقه شهیده، پشت در نرفت؛ بلکه جلوى در ایستاده بود که با دیدن عمر و همراهان او به داخل خانه رفت و در را بست؛ پس اصلا حضرت زهرا سلام الله علیها پشت در نرفته بودد تا این اشکال پیش بیاید؛
ثانیاً: حتى اگر این مطلب صحت نیز داشته باشد و حضرت پشت در رفته باشد، به دلیل این که عین همین قضیه براى رسول خدا صلى الله علیه وآله پیش آمده و آن حضرت به همسران خود دستور دادهاند که در را باز نمایند، این اشکال دفع مىشود.
2-چرا بنی هاشم و انصار امام علی(ع) از حضرت دفاع نکردند؟
امیر
مؤمنان علیه السلام دفاع نکردن صحابه (اعم از بنى هاشم و صحابه و انصار را
) از اهل بیت و علت آن را در بعضى خطبههاى خویش بیان کرده که به بعضى از
آنها اشاره مىکنیم:
- استغاثه علی علیه السلام به درگاه حق:
اللَّهُمَّ
إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیْشٍ وَمَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ
قَطَعُوا رَحِمِی وَأَکْفَئُوا إِنَائِی وَأَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِی
حَقّاً کُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَیْرِی وَقَالُوا أَلَا إِنَّ فِی
الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَفِی الْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ
مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ لِی رَافِدٌ
وَلَا ذَابٌّ وَلَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَیْتِی فَضَنَنْتُ بِهِمْ
عَنِ الْمَنِیَّة....
خدایا براى پیروزى بر قریش و یارانشان از تو
کمک مىخواهم که پیوند خویشاوندى مرا بریدند، و کار مرا دگرگون کردند و
همگى براى مبارزه با من در حقى که از همه آنان سزاوارترم، متحد گردیدند و
گفتند: حق را اگر توانى بگیر، و یا اگر تو ر از حق محروم دارند، با غم و
اندوه صبر کن و یا با حسرت بمیر. به اطرافم نگریستم، دیدم که نه یاورى
دارم، و نه کسى که از من دفاع و حمایت مىکند، جز خانوادهام که مایل
نبودم جانشان به خطر افتد.
نهج البلاغه، خطبه 217.
- تظلّم ودادخواهی علی علیه السلام:
روى
کثیر من المحدثین انه عقیب یوم السقیفة تالم وتظلم واستنجد واستصرخ حیث
ساموه الحضور والبیعة وانه قال وهو یشیر الى القبر (یا بن ام إن القوم
استضعفونی وکادوا یقتلوننی)، وانه قال وا جعفراه ولا جعفر لى الیوم
واحمزتاه ولا حمزة لى الیوم.
بسیارى از روایت کنندگان نقل کردهاند
که او ( حضرت علی علیه السلام) پس از ماجراى سقیفه اظهار ناراحتى کرد و حق
خود را خواسته و کمک طلبید و فریاد کشید؛ زیرا در نزد وى حاضر نشدند و بیعت
نکردند. و او در حالیکه رو به سوى قبر رسول خدا کرده بود گفت:" اى فرزند
مادرم، این قوم، مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود که مرا بکشند" و
فرمود: واى جعفر من امروز جعفر ندارم؛ واى حمزه؛ من امروز حمزه ندارم!!!.
- جواب طبق مبناى اهل سنت: بنی هاشم و انصار از فرمان رسول خدا اطاعت کردند
اهل
سنت برای مشروع جلوه دادن خلافت خلفا روایاتی را در کتابهایشان نقل
کردهاند که طبق آنها رسول خدا صلی الله علیه وآله به اصحاب و یاران خود
دستور داده است که از خلفای بعد از آنها اطاعت نمایند ؛ هر چند که
میدانند ، آنها سنت رسول خدا را اجرا نمیکنند ، مال و اموال مردم را
غارت میکنند و به جای هدایت مردم به سوی خداوند آنها را به سوی ضلالت و
گمراهی سوق میدهند.
هرچند که ما به جعلی بودن این روایات یقین
داریم؛ اما از آنجایی که این روایات در صحیحترین کتابهای اهل سنت آمده
است، از باب جدال احسن و قاعده الزام خصم ، به آنها تمسک کرده و میگوییم:
بنی هاشم و انصار و باقی اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله با این که
میدانستند ابوبکر، عمر و ... غاصب خلافت هستند ، سنت رسول خدا را اجرا
نمیکنند، اموال مردم(از جمله فدک و ...) را غارت میکنند و ... با این حال
به فرمان رسول خدا گوش دادند و به خاطر مصالحی از قیام علیه آنها خودداری
کردند .
3-آیا خانه های مدینه درب های چوبی داشتند؟
یکى
از شبهاتى که اخیراً برخى از وهابیها آن را با مانور فراوان و سر وصداى
زیاد مطرح کردهاند شبه نبود درب یا سقف در خانه های مدینه گذشته است. اما
با بررسى روایات موجود در کتابهاى شیعه و سنى این نتیجه به دست مىآید، که
در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله خانههاى مدینه داراى درهاى چوبى
بوده است.
- علامه سید جعفر مرتضى در پاسخ این روایت مىگوید:
فأمیر
المؤمنین إذن یصف حالة الفقر المدقع الذی کان یعانی منه أهل البیت ( علیهم
السلام )، ویذکر إیثار رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) حتى أهل
النعم والأموال بما یتوفر لدیه منها، مع ملاحظة: أن أبواب أهل البیت (
علیهم السلام ) بیوتهم کانت من جرید النخل الذی هو أصل السعفة بعد جرد
الخوص عنها، أما غیرهم ( علیهم السلام ) فکان لبیوتهم ستائر، وکانت أبوابها
من غیر جرید النخل أیضا، ومنها الأخشاب لا مجرد ستائر ومسوح کما
یدعون. علی علیه السلام از فقر ناراحت کنندهاى که خاندان پیامبر صلى الله
علیه وآله وسلم با آن دست و پنجه نرم مىکردند سخن مىگوید و از بذل و بخشش
رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از اموال و نعمتهاى که نزدش جمع شده
بود یاد مىکند، با این که دَرِ خانههاى اهل بیت از چوب خرما؛ پس از پاک
کردن از شاخ و برگش بود؛ ولى دیگران دَرِ خانههایشان از غیر چوب خرما بود و
افزون برآن بر درهایشان پرده نیز آویزان کرده بودند.
-
خداوند در قرآن کریم به صحابه و دیگر مسلمانان اجازه مىدهد که از
خانههایى که کلید آن در اختیار آنان هست ، غذا بخورند . بىتردید خانهاى
که در چوبى و یا آهنى نداشته باشد، داشتن کلید براى آن بىمعنا خواهد بود:
لَیْسَ
عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَلا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلا عَلَى
الْمَریضِ حَرَجٌ وَلا عَلى أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ
بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبائِکُمْ ... أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ
أَوْ صَدیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمیعاً أَوْ
أَشْتاتاً. (النور / 61 .)
بر نابینا و افراد لنگ و بیمار گناهى
نیست (که با شما هم غذا شوند)، و بر شما نیز گناهى نیست که از خانه هاى
خودتان [بدون اجازه خاصّى] غذا بخورید و همچنین خانه هاى پدرانتان ... یا
خانه اى که کلیدش در اختیار شماست، یا خانه هاى دوستانتان، بر شما گناهى
نیست که به طور دسته جمعى یا جداگانه غذا بخورید .
- استدلال به
روایت و فرمایش علی علیه السلام: « لا سُقُوفَ لِبُیُوتِنَا وَ لا
أَبْوَابَ» اهل سنت را به مقصودشان نمىرساند؛ زیرا: اولاً: طراح شبهه سخن
علی علیه السلام را ناقص نقل کرده است؛ به گونهاى که خواننده احساس مىکند
که اهل بیت علیهم السلام منزل مسکونى به شکل متعارف نداشتهاند؛ چون
خانهاى که نه سقف دارد و نه دَر و نه دیوار، قابل تصور نیست؛ در حالى که
متن حدیث چنین است: نحن اهل بیت محمد (ص) لا سقوف لبیوتنا ولا أبواب ولا
ستور ( در نقل شیخ مفید، ستور به معناى دیوار آمده است) الا الجرائد وما
اشبهها.
جمله پایانى این حدیث گویاى استفاده از چوب حاصل شده از
برگههاى درخت خرما است؛ چون جریده به معناى چوب باقى مانده پس از تراشیدن
اضافات آن است که با بستن آن چوبها کنار یکدیگر براى پوشش و دیوار کشى و در
ورودى و غیر آن استفاده مىشده است؛ بنابراین از این روایت و روایات دیگر
استفاده مىشود که خانه اهل بیت علیهم السلام از جمله خانه فاطمه زهرا و
علی علیهما السلام مانند خانههاى افراد دیگر داراى در ورودى بوده است که
باز و بسته مىشده و از استحکام مخصوصى هم برخوردار بوده است.
4-آیا خانه حضرت فاطمه (س) برای تهدید به آتش زدن شده است؟
طبق
نقل طبرى و ابن أبى شیبه، عمر قسم مىخورد که اگر اجتماع کنندگان در خانه
امیرمؤمنان علیه السلام براى بیعت با ابوبکر بیرون نیایند، خانه را با اهلش
به آتش خواهد کشید و حضرت زهرا سلام الله علیها نیز سخن عمر را براى
امیرمؤمنان علیه السلام و زبیر یادآور شده و به خداوند سوگند مىخورد که
عمر به قسم خود وفا خواهد کرد:
وَایْمُ اللَّهِ مَا ذَاکَ
بِمَانِعِیَّ إِنِ اجْتَمَعَ هؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ أَنْ آمُرَ
بِهِمْ أَنْ یُحْرَقَ عَلیْهِمُ الْبَیتُُ، قَالَ فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ
جَاؤُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِی وَقَدْ
حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیَحْرِقَنَّ عَلَیکُمُ الْبَیْتَ،
وَایْمُ اللَّهِ لَیُمْضِیَنَّ مَا حَلَفَ عَلَیْهِ.
به خدا سوگند،
گردآمدن این افراد در خانه تو مانع از آتش زدن خانه نخواهد شد. هنگامى که
عمر رفت، علی (ع) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر به علی و زبیر
گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه
را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام
مىدهد!.
و از طرف دیگر این مطلب قطعى است که امیرمؤمنان علیه السلام به تهدیدهاى عمر توجهى نکرد و حاضر به بیعت نشد.
محمد بن اسماعیل بخارى مىنویسد:
فَوَجَدَتْ
فَاطِمَةُ عَلَى أَبِى بَکْرٍ فِى ذَلِکَ فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ
تُکَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِىِّ، صلى الله
علیه وسلم، سِتَّةَ أَشْهُرٍ... وَلَمْ یَکُنْ یُبَایِعُ تِلْکَ الأَشْهُر.
حضرت
فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر غضب نمود، با وى قهر کرد و با او سخنى
نگفت تا از دنیا رفت، آن حضرت پس از پیامبر (ص) شش ماه زندگى کرد... و علی
(ع) در این شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد.
بنابراین سوگند عمر که اگر
بیعت نکنید خانه را به آتش خواهم کشید موضوعى قطعى و یقینى است و از طرفى
امیرمؤمنان علیه السلام براى بیعت حاضر نشد؛ پس عمر تهدید خود را عملى کرده
و خانه را به آتش کشیده است.
شاهد دیگر این مطلب، روایتى است که بلاذرى در همین باره نقل مىکند:
فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة. فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمة: یابن الخطاب! أتراک محرّقا علیّ بابی؟! قال: نعم.
چون
علی علیه السلام با ابوبکر بیعت نکرد، عمر با شعله آتش به طرف خانه فاطمه
(علیها السلام) رفت. فاطمه (علیها السلام) پشت در خانه آمد و گفت: اى پسر
خطّاب! آیا تو مىخواهى خانه مرا آتش بزنى؟ عمر پاسخ داد: آرى!.
مسعودى شافعى در کتاب اثبات الوصیه تصریح مىکند که عمر خانه را به آتش کشیده است:
فهجموا علیه و أحرقوا بابه و استخرجواه منه کرهاً وضغطوا سیّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً.
...
پس قصد خانه علی کردند و بر او هجوم آوردند و خانهاش را آتش زدند و او را
به زور از خانه بیرون آوردند، سرور زنان ( فاطمه(س) ) را بین دیوار و در
فشار دادند تا فرزندش محسن به شهادت رسید.
5-آیا فاطمه (س) از شیخین راضی شد و سپس از دنیا برفت؟
عدم
رضایت صدیقه شهیده سلام الله علیها از شیخین، اصل و اساس مشروعیت خلافت
آنها را زیر سؤال مىبرد؛ چرا که ثابت مىکند تنها یادگار رسول خدا،
برترین بانوى دو عالم، سیده زنان اهل بهشت با خلافت ابوبکر و عمر مخالف و
از دست آنها ناراضى و خشمگین بوده است و طبق روایات صحیح السندى که در
صحیحترین کتابهاى اهل سنت آمده است، رضایت فاطمه رضایت رسول خدا و خشم او
خشم رسول خدا است.
از این رو عالمان اهل سنت دست به کار شده و
روایتى را جعل کردهاند تا ثابت کنند که شیخین پس از آن که دختر رسول خدا
را به خشم آوردند، در واپسین روزهاى زندگى آن حضرت به عیادت ایشان رفته و
از او درخواست رضایت کردند و فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز از آنها راضى
شد.!
- سند روایت مرسل است؛ چرا که شعبى از تابعین است و خود شاهد
ماجرا نبوده و این روایت همان اشکالى را دارد که اهل سنت به روایت بلاذرى و
طبرى مىکردند.
- بر فرض این که مرسلات تابعى مورد قبول باشد، باز
هم نمىتوان روایت شعبى را پذیرفت؛ زیرا شعبى از دشمنان امیرمؤمنان علیه
السلام و ناصبى بوده است؛ چنانچه بلاذرى و ابوحامد غزالى به نقل از خود
شعبى مىنویسند:
عن مجالد عن الشعبی قال: قدمنا على الحجاج البصرة،
وقدم علیه قراء من المدینة من أبناء المهاجرین والأنصار، فیهم أبو سلمة بن
عبد الرحمن بن عوف رضی الله عنه... وجعل الحجاج یذاکرهم ویسألهم إذ ذکر علی
بن أبی طالب فنال منه ونلنا مقاربة له وفرقاً منه ومن شره....
- در
شهر بصره همراه عدهاى بر حجاج وارد شدیم گروهى از قاریان مدینه از
فرزندان مهاجر و انصار که ابوسلمه بن عبد الرحمن بن عوف نیز در جمع آنان
بود، حضور داشتند. حجاج با آنان مشغول گفتگو بود یادى از علی بن ابوطالب
کرد و از او بدگویى نمود و ما نیز به خاطر رضایت حجاج و در امان ماندن از
شرّ او از علی بدگویى کردیم ....
غضب فاطمه سلام الله علیها بر
ابوبکر از آفتاب روشن تر و غیر قابل انکار است. بخارى در صحیحترین کتاب
اهل سنت از تداوم غضب و قهر فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر، سخن گفته
است.
در کتاب أبواب الخمس، مىنویسد:
فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّیَتْ.
فاطمه دختر رسول خدا از ابوبکر ناراحت و از وى روى گردان شد و این ناراحتى ادامه داشت تا از دنیا رفت.
6-چرا حضرت فاطمه (س) را شبانه دفن کردند؟چرا قبر فاطمه(س) پنهان است؟
دفن
شبانه، نماز بدون حضور و اطلاع خلیفه، قبر پنهان، اسرارى است که در درون
خود پیامها دارند. درست است که فاطمه این چنین خواست و این گونه وصیت کرد؛
ولى چه اتفاقى افتاده است که زهرا سلام الله علیها وصیت تاریخیاش را با
این در خواستها به پایان مىبرد؟!!
مگر نه این است که خشم و
ناراحتیاش را نسبت به دشمنانش اظهار مىکند و در واقع چندین پرسش را در
برابر نگاههاى تیز بین مورخان و آیندگان مىگذارد تا به پرسند: چرا قبر
فاطمه پنهان است؟ و چرا دختر پیامبر شبانه و پنهانى دفن شد؟ و چرا علی علیه
السلام بدون اطلاع ابوبکر و عمر بر وى نماز خواند؟ چرا قبر فاطمه پنهان
است؟
آری، فاطمه وصیت کرد که او را شبانه دفن نموده و هیچ یک از
کسانى را که بر وى ستم کردهاند، خبر نکنند، و این بهترین سند براى شیعه
است تا ثابت کنند که صدیقه شهیده مظلوم از دنیا رفته و از افرادى که بر وى
ستم کردهاند، هرگز راضى نشده است.
روایات فراوانى در کتابهاى شیعه و سنى بر این مطلب دلالت دارد که به اختصار چند روایت را ذکر مىکنیم:
مرحوم شیخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مىنویسد:
عَنِ
الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَأَلْتُ
أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِأَیِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ
(علیها السلام) بِاللَّیْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ
لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا یُصَلِّیَ عَلَیْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ].
علی
بن ابوحمزه از امام صادق علیه السلام پرسید: چرا فاطمه را شب دفن کردند نه
روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله علیها وصیت کرده بود تا در شب وى را دفن کنند
تا ابوبکر و عمر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند.
مرحوم صاحب مدارک رضوان الله تعالى علیه مىگوید:
إنّ
سبب خفاء قبرها ( علیها السلام ) ما رواه المخالف والمؤالف من أنها (
علیها السلام ) أوصت إلى أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) أن یدفنها لیلا
لئلا یصلی علیها من آذاها ومنعها میراثها من أبیها ( صلى الله علیه وآله
وسلم ).
علت مخفى بودن محل دفن فاطمه سلام الله علیها آن گونه که
مخالف و موافق نقل کردهاند این است که آن حضرت به امیرمؤمنان علیه السلام
سفارش کرد تا او را شبانه دفن کند تا آنان که او را اذیت کرده و از ارث
پدرش محروم کرده بودند بر وى نماز نخوانند.
محمد بن اسماعیل بخارى مىنویسد:
وَعَاشَتْ
بَعْدَ النبی صلى الله علیه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ
دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ
وَصَلَّى علیها.
فاطمه زهرا سلام الله علیها، شش ماه پس از رسول خدا
(ص) زنده بود، زمانى که از دنیا رفت، شوهرش علی علیه السلام او را شبانه
دفن کرد و ابوبکر را با خبر نساخت.
عبد الرزاق صنعانى مىنویسد:
عن
بن جریج وعمرو بن دینار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبی صلى الله
علیه وسلم دفنت باللیل قال فرَّ بِهَا علی من أبی بکر أن یصلی علیها کان
بینهما شیء.
فاطمه دختر پیامبر شانه به خاک سپرده شد، تا ابوبکر بر وى نماز نخواند؛ چون بین آن دو اتفاقاتى افتاده بود.
و در ادامه نیز مىگوید:
عبد الرزاق عن بن عیینة عن عمرو بن دینار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلک
از حسن بن محمد بن نیز همانند این روایت نقل شده است؛ مگر این که در این روایت قید شده است که خود فاطمه این چنین وصیت کرده بود.
- ۹۴/۱۲/۰۲