کتابخانه عمومی آیت الله اراکی - فرهنگسرا

کتاب‌خوانی و علم آموزی نه تنها یک وظیفه ملی، که یک واجب دینی است. امام خامنه ای

کتابخانه عمومی آیت الله اراکی - فرهنگسرا

کتاب‌خوانی و علم آموزی نه تنها یک وظیفه ملی، که یک واجب دینی است. امام خامنه ای

این وبلاگ برای اطلاع رسانی و همکاری در زمینه کتابداری و کتابخانه های عمومی استان مرکزی ایجاد گردیده است.
از بازدید شما متشکریم
اراک شهرک شهید بهشتی فاز یک داخل فرهنگسرای آینه
تلفن 33125389

بایگانی
  • ۱
  • ۰



فصل پنجم: سکوت؛ نوشته محمدرضا بایرامی؛ انتشارات کانون پرورش فکری؛ تعداد صفحات 240

 

رمان نوجوان «فصل پنجم سکوت» برای گروه های سنی «د» و «ه» به قلم «محمدرضا بایرامی» نوشته شده است. این رمان در بحبوحه ی روزهای انقلاب اسلامی در ایران اتفاق می افتد. ماجرای  پسر نوجوانی به نام مرتضی است که ناخواسته درگیر اتقاقاتی مهم سیاسی می شود.

داستان با زاویه دید اول شخص نوشته شده  و در واقع؛ اعترافات و واگویه های مرتضی-نقش اول- در یکی از زندان های سیاسی است. شروع داستان نیز تعلیق دارد و ابهام برانگیز است: « دروغ تو کار ما نیست، نمی دانم چرا باور نمی کنید!» اما رفتن به ماجراهای مدرسه و... از تعلیق آن کم می کند.



در همان یکی- دو صفحه ی اول، متوجه ساختار شکنی بیش اندازه در زبان راوی می شویم که گرچه کمی آزاردهنده به نظر می رسد و در ابتدا، توی ذوق می زند؛ اما کم کم با آن انس می گیریم. یعنی آن را به عنوان لحن روایت عامیانه ی مرتضی می پذیریم ولذت می بریم.

داستان به سبک «رئالیسم اجتماعی» نوشته شده، و در محله ی پرت و تازه ساخت«علی آباد تهران» اتفاق می افتد که اهالی اش، طعم فقر و نداری را با تمام وجود چشیده اند. مرتضی و دوستش امیر بستنی فروش هستند و نویسنده همین قضیه را دست مایه قرار داده و از طنزی زیرپوستی برای جذاب تر شدن رمان استفاده کرده.

فضاسازی و تصویرهای کتاب زیباست و به خوبی توی ذهن مخاطب نقش می بندد. توصیف و تشبیهات نیز در به طور نمادین در پیام رسانی داستان کمک شایانی می کند. مثل تشبیه ساواکی ها به جن که نماد ترس و هراس در داستان هستند.

لحن روایت مرتضی به شخصیت پردازی داستان کمک می کند و گرچه توصیفات ظاهری و کنش ها نیز طبیعی و روان است اما سن مرتضی -هفده ساله- با رفتارهایش سنخیت ندارد. می طلبد که نوجوان های قصه، سیزده- چهارده ساله باشند. اگرچه در مهارت های امیر نیز کمی اغراق شده است!

فلاشبک در فلاشبک، یا تو در تو بودن برخی ماجراها، باعث سردرگمی مخاطب نوجوان می شود و تمیز و تشخیص ماجراها را از هم، کمی سخت و آزاردهنده می کند. مثل ماجرای کارخانه ی قند و موتور سوارها.

همین طور، نقطه ای که گره اصلی داستان -به دست مادر فرشته- باز می شود و مرتضی به جواب بسیاری از سوالاتش می رسد، پیچیده و مبهم بیان شده. طوری که بعد از آن همه کشمکش و تعلیق، شیرینی کشف ماجراها در دل مخاطب می ماسد.

شاید بتوان مهمترین دلیل کم علاقگی نوجوان ها -کانون- را به این رمان را طرح جلد نامناسب و نازیبای آن دانست!

در کل، رمان فصل پنجم سکوت زیبا نوشته شده و ارزش یک بار خواندن را دارد؛ چرا که  با روایتی متفاوت ما را با دوران انقلاب آشنا می کند و برعکس بسیاری از داستان های این دستی، سعی کرده پیامش را در لفافه و غیرمستقیم بیان کند.

  • ۹۵/۰۶/۱۶
  • محسن خسروی

معرفی کتاب

کتاب

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی